به زبان ساده میتوان گفت راز رأی ۹۸ درصدی و انتظار مردم از جمهوری اسلامی ایران در مصراع دوم سرود اول جمهوری اسلامی نهفته بود: «هم دین دهد هم دنیا به ما».
جای خوشوقتی است که در تبلیغات شهری کنونی شهرداری با گرایش اصولگرایی درباره مناسبت امروز – ۱۲ فروردین- روز جمهوری اسلامی بر عدد ۹۸ درصد (آرای موافق در همهپرسی ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ خورشیدی- ۴۵ سال قبل) تاکید و در کنار آن از شکلک قلب هم استفاده شده یعنی با رابطه عاطفی و نه بر اساس جبر و زور تشکیل شده و از این حیث با تفسیر آقای علمالهدی متفاوت است که درباره اکثریت شهروندان که در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ به دلایل مختلف (از جمله بیاثر شدن نهاد مجلس یا رد صلاحیتها یا ترجیح معیشت بر سیاست یا نومیدی از تغییر و اصلاح) شرکت نکردند به گونهای سخن گفت که انگار قرار است بیتوجه به خواست اکثریت بین خودشان اکثریت- اقلیت ایجاد کنند. معنی دیگر سخن احمد علمالهدی این بود که با مالیات همه و پول نفت متعلق به همه، اما بیتوجه به خواست اکثریت! تابلوهای شهرداری تهران خوش بختانه با این دیدگاه کاملا متفاوت است.
باری، امروز ۱۲ فروردین است و به خاطر همین تعطیل اعلام شده، اما در سکوت کامل برگزار میشود و در واقع هیچ آیینی ندارد و اعلام تعطیلی آن تنها تعطیلات نوروز در هفتۀ دوم را تثبیت کرده است.
شگفتا که ایدئولوگهای حکومت تازه، سیزدهبهدر را خرافی میدانستند از جمله پدر آقای علی مطهری و به این صرافت نیفتادند که وقتی ۱۲ فروردین در کنار ۱۳ تعطیل میشود ۱۳ بیشتر تثبیت میشود و انصافا بعد از انقلاب تعطیلات نوروزی بیشتر تثبیت شده است.
مناسبت ۱۲ فروردین، «روز جمهوری اسلامی ایران» است و چنانچه اشاره شد قرار گرفتن آن در پایان نوروز این روز را مثل ۲۹ اسفند -روز ملی شدن صنعت نفت- در واپسین روز سال به بخشی از عید تبدیل کرده و مناسبت آن در افکار عمومی کاملا در محاق است.
البته یک قرائت که اکنون دست بالاتر را پیدا کرده هم چندان علاقهای به دو اصطلاح مدرن “جمهوری” و “همهپرسی” ندارد و شاید اگر چندان در ۱۲ فروردین درنگ نمیکنند از آن رو باشد که مشارکت بالای ۹۰ درصد با ریزش مشارکت به زیر ۴۱ درصد و در شهرهای بزرگ کمتر و تازه با احتساب آرای باطله به چشم نیاید.
در ۴۵ مین سالروز ۱۲ فروردین که بی شک اکثریت باشندگان کنونی تجربه مستقیمی از آن نداشتهاند و اگر بودهند سن قانونی رای دادن نداشتهاند این نکات را میتوان یادآور شد اگر برخی در بعضی سالهای گذشته هم آمده و نباید به حساب تکرار گذشات، چون اهمیت فراوان دارد و به فهم امروز هم مدد میرساند:
۱. دهم و یازدهم و نه نوازدهم: همهپرسی (واژۀ برساختۀ داریوش آشوری بهجای رفراندوم) در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ خورشیدی برگزار شد و نه ۱۲ فروردین. در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نتیجه اعلام شد و رهبری فقید انقلاب، تأسیس جمهوری اسلامی ایران را در پی آن رفراندوم رسماً اعلام کرد.
در نظر داشته باشیم ایران، کشوری قدیم است و هرگز مستعمره نبوده و در زمره معدود کشورهایی که روز استقلال ندارد. از این رو قرار بود ۱۲ فروردین روز ملی ایران باشد و سران خارجی هم این روز را تبریک بگویند، اما عملا کارکرد آن به ۲۲ بهمن انتقال یافته حال آن که ۲۲ بهمن، سلبی است، چون حکومت پادشاهی را برانداخته و ۱۲ فروردین ایجابی است، چون تأسیسی است.
۲. چرایی رفراندوم بعد از دو ماه: هر چند امام خمینی میتوانست در بامداد ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ فرمان تشکیل جمهوری اسلامی را صادر کند، اما چنین نکرد و ترجیح داد این تأسیس با برگزاری رفراندوم و بر پایۀ مراجعۀ مستقیم به آرای عموم مردم در سراسر ایران و در تمام شهرها و روستاها باشد. درباره چرایی رفتار ایشان سه حدس محتمل است:
اول این که که انقلاب بیشتر در شهرهای بزرگ و کمتر در روستاها جریان داشت و نسبت مشارکتکنندگان و حاضران در خیابان با همۀ جمعیت ایران به دقت مشخص نبود و با رفراندوم در گستره ایران ریشه میدواند.
دوم این که به لحاظ بینالمللی همهپرسی مشروعیتزاتر است تا تظاهرات اعتراضی ولو مانند راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای ۵۷ چشمگیر و در حد همهپرسی بوده باشد. به خاطر همین بود که از کریم سنجابی اولین وزیر خارجه و دبیر کل جبهه ملی ایران که قصد خروج از دولت را داشت خواستند تا رفراندوم بماند. همهپرسی -خاصه اگر با نظارت بینالمللی باشد- جای هیچ، چون وچرا باقی نمیگذارد.
وجه سوم هم این بود که در فرمان نخستوزیری مهندس بازرگان در نیمه بهمن ۱۳۵۷ هم به این مأموریت اشاره شده بود. (در حکم آمده بود: انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی).
۳. بی سابقه در تاریخ ایران: در تاریخ ایران هرگز سابقه نداشته حکومت جدید با همهپرسی مستقر شده باشد. مراجعه به نظر نخبگان و رییسان یالات و قبایل و مشایخ مانند کاری که نادر در دشت مغان انجام داد البته پیشیینه دارد، اما برگزاری رفراندوم امری کاملا مدرن است. چرا که تا قبل از الغای نظام ارباب رعیتی اساسا عوام محلی از اعراب نداشتند. چندان که خود انقلاب بسیار کم تلفات و سریع هم امری مدرن بود.
تاریخ ایران، تاریخ سلطۀ ایلها و آلهاست که از حاشیه به متن میآمدهاند و پادشاهی را برمیانداختند و رییس ایل جدید خود بر تخت مینشست. اساسا خود رفراندوم در تاریخ معاصر هم چندان مسبوق به سابقه نیست.
به یاد آوریم یکی از دلایل مخالفت روحانیت سنتی با رفراندوم انحلال مجلس در دولت دکتر مصدق نه فقط سکوت قانوناساسی مشروطه که باور نداشتن به این وسیله به عنوان منبع مشروعیت حکومت بود چندان که ۱۰ سال بعد در مخالفت با رفراندوم انقلاب شاه و ملت یا انقلاب سفید هم در نامۀ آیتالله گلپایگانی به شخص شاه به همین نکته استناد شده است.
۴. جمهوری دموکراتیک اسلامی: عنوان پیشنهادی مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت برای نام حکومت جدید و ظاهراً بر اساس مصوبۀ شورای انقلاب، «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بود، اما امام خمینی گفت: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد». سخنی که هم پیشنهاد بازرگان و افزودن واژۀ «دموکراتیک» را رد میکرد و هم خواست نیروهای سنتی را که با واژۀ «جمهوری» میانه نداشتند و خواستار تشکیل «حکومت اسلامی» یا «حکومت عدل اسلامی» بودند.
اصرار بازرگان بر افزودن واژۀ دموکراتیک اگرچه به خاطر نگرانی از قرائتهای غیر دموکراتیک بود، اما ضرورتی نداشت، چون در حکم نخستوزیری هم “تغییر نظام سیاسی به جمهوری اسلامی” آمده بود نه ” جمهوری دموکراتیک اسلامی” ضمن این که صِرف نام حکومت، تضمینکنندۀ دموکراتیک بودن سازوکارهای آن نیست کما اینکه در عنوان حکومتهای توتالیتر یا کمونیستی در اروپای شرقی هم واژۀ «دموکراتیک» بود در حالی که چند پادشاهی در اروپا از قویترین دموکراسیهای دنیا هستند و با پدیدۀ جمهوریهای موروثی هم روبهرو شدهایم و بارزتر از همه «جمهوری دموکراتیک خلق کره» که به نام کرۀ شمالی میشناسیم که از کیم ایل سونگ به کیم ایل جونگ رسید و اکنون کیم جونگ اون حاکم است: پدربزرگ و پدر و نوه.
۵. وزن کم و صدای بسیار: رفراندوم جمهوری اسلامی وزن بسیاراندک گروههای مارکسیستی در جامعه را نیز به رغم سروصدای فراوان آنان خاصه در روزنامهها و دانشگاهها نشان داد. از این رو بیگمان اگر انواع دیگری از حکومت هم به رأی گذاشته میشد باز هم جمهوری اسلامی رأی میآورد نه جمهوری دموکراتیک خلق یا نمونههای دیگر. در آن زمان البته رقابت اصلی با گفتمان چپ بود و صدای سکولارهایی، چون مصطفی رحیمی و هما ناطق چندان شنیده نمیشد. حتی صدای احمد شاملو که میگفت ابتدا باید اصول و قانون اساسی جمهوری اسلامی مشخص و بعد رای گرفته شود.
۶. پیشفرض سابق: در برگههای رأی فرض بر تغییر «رژیم سابق» بود بنابراین گزینۀ نظام سلطنتی عملا منتفی بود. ضمن این که در برگه آمده بود «که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت». از این رو برخی خرده گرفتند که مادام که قانون اساسی تصویب نشده مردم نمیدانند جمهوری اسلامی چیست و بعدتر و بر اساس قانون اساسی جدید باید رأی گرفته شود. آنان بعدها یادآور شدند در آن زمان بحث ولایت فقیه مطرح نبود و در پیشنویس قانوناساسی هم نیامده بود و در مجلس خبرگان -که خود جانشین مجلس مؤسسان شد- افزوده شد.
در این بحثها آنچه نادیده گرفته میشود، اما کاریزما و نفوذ فوقالعاده و اسطورهوار شخص آیتالله خمینی است که هر چه از تودههای مردم میخواست انجام میدادند و وقتی روشنفکران منتقد هم مجذوب آن شخصیت شده بودند عامه جای خود داشت. کاریزمایی چنان که از لایههای سنتی هم کسی یارای آن نداشت تا بگوید زنان حق رأی ندارند. (سخنی که مشروطه خواهِ آزادهای در اندازه و آوازۀ سید حسن مدرس هم کمتر از ۶۰ سال قبل و در آغاز قرن با صدای بلند گفته بود).
جدای اینها تعبیر «تعرفۀ انتخاباتِ رفراندوم» در برگهها نشان میدهد چقدر در این زمینه بیتجربه و تازهکار بودهاند. چرا که انتخابات با رفراندوم متفاوت است و دو مقولۀ جدایند.
۷. رای سه مقام اعدامی: از نکات جالب رفراندوم که ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ و نه ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ برگزار شد این که سه تن از مقامات ارشد حکومت پهلوی که کمتر از ۱۵ روز بعد با حکم شیخ صادق خلخالی اعدام شدند (نخستوزیر، رییس مجلس و وزیر خارجه) هم در رفراندوم حاضر شدند: امیر عباس هویدا که ۱۳ سال نخستوزیر بود، دکتر عبدالله ریاضی که ۱۲ سال رییس مجلس شورای ملی بود و دکتر عباسعلی خلعتبری وزیر خارجۀ سابق.
رفتار هویدا با آن دو متفاوت بود، چون از اعلام رأی و این که آری انداخته یا نه خودداری کرد و مطابق تربیت اروپایی گفت «رأی، شخصی است»، اما آن دو برگۀ آریِ خود را به خبرنگاران نشان دادند شاید با این گمان که نجات یابند. هر سه نفر، اما کمتر از ۱۵ روز بعد اعدام شدند! ابتدا هویدا و دو نفر دیگر هم در صبح ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ (ریاضی رییس مجلس و خلعتبری وزیر خارجه) که به اتفاق ۹ مقام سابق دیگر از جمله شهردار مشهور پیش از انقلاب (نیکپی) اعدام شدند.
۸. ولایت فقها: آیتالله گلپایگانی از مراجع ثلاث قم، در پیام تبریک بعد از رفراندوم از جمهوری اسلامی به عنوان «ولایت فقها» نام برد، ولی خود امام خمینی هیچ اشارهای به «ولایت فقیه» نکرد. بعدتر روشن شد تلقی برخی مراجع این بوده که حکومت تحت نظارت فقیهان منتخب مراجع اراده میشود. ایدهای که ابتدا در قالب شورای نگهبان بدون انتساب به مراجع و با حکم مستقیم رهبری و بعد با اصول رهبری اجرایی شد.
۹. از حالت تا ساعد و قزوه: شاعر اولین سرود جمهوری اسلامی ایران*، ابوالقاسم حالت است که شهرت انقلابی و اسلامی نداشت و همین نشان میدهد انقلاب ایران تا چه حد مردمی بوده که برای امری چنین اصراری بر قرائتهای ایدیولوژیک وجود نداشته و ترسیم محتوای سرودی رسمی را به شاعر غیر ایدیولوژیک سپردند.
هر چند این سرود که تا سال ۱۳۷۱ رسمیت داشت و برنامههای صدا و سیما با آن شروع میشد به خاطر زمان بیش از یک دقیقه و فرود ناگهانی در میانه -که تصور پایان آن را در شنونده ایجاد میکرد کنار گذاشته شد، اما ریتم و خصوصا مصراع اول آن در خاطرهها مانده است:
شد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
به زبان ساده و دور از تفسیر و تعبیر میتوان گفت: راز رأی ۹۸ درصدی و انتظار مردم از جمهوری اسلامی ایران در همین مصراع نهفته است: «هم دین دهد هم دنیا به ما».
اشاره شد که، چون موسیقی این سرود بیش از یک دقیقه بود و مخاطبان را به اشتباه میانداخت، زیرا در جایی فکر میکردند تمام شده در حالی که نشده بود تغییر کرد و بعدی و فعلی سروده ساعد باقری است که دیگر در مراسم رسمی دیده نمیشود. چند سال قبل علیرضا قزوه شاعر اصولگرا و متمایل به جریانات رادیکال خواستار سرودی تازه و این بار حماسی و هیجانی شد.
داستان همین سرود جمهوری اسلامی نشان میدهد که حاکمیت در این ۴۵ ساله سه دوره متفاوت را پشت سر گذاشته است و کافی است ویژگیهای ابوالقاسم حالت و ساعد باقری را با علیرضا قزوه مقایسه کنیم. مثل تفاوتهای مهندس بازرگان و خاتمی با رییسی و رایفیپور شاید باشد. خوش بختانه همچنان سرود دوم برقرار است و اگرچه از ۱۴۰۰ به بعد شاهد دوران تازهای هستیم، اما به صرافت سرود سوم با لحن هیجانیتر و خودیتر نیفتاده اند.
۱۰. خلط دو مفهوم: کارنامۀ جمهوری اسلامی ایران را باید در روز جمهوری اسلامی بررسید و در ۲۲ بهمن باید به اهداف انقلاب پرداخت، اما این دو با هم خلط شده است. درست است که جمهوری اسلامی مولود انقلاب اسلامی است و مهمترین شعار انقلاب هم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده، اما انقلاب، بار تخریبی و براندازی دارد (فرو ریختن ساختمانی به قصد بنا کردن بنای تازه) و جمهوری اسلامی و نظام، ماهیت تأسیسی (احداث بنای جدید).
نظریۀ استمرار انقلاب البته به مرور به گفتمان مسلط تبدیل شده و واژۀ “نظام” تحتالشعاع آن قرار گرفته است. هر چند با این هدف بوده که حکومت اسیر مناسبات جهانی و مقررات بوروکراتیک و اداری نشود و روحیۀ شورانگیز خود را حفظ کند، اما سبب شده انتقاد به عملکردهای کسانی که بعضا در انقلاب نقشی نداشته اند به حساب اصل انقلاب گذاشته شود و رسانههای برانداز که مخالف اصل انقلاباند نیز میوههای خود را بچینند.
——————————
متن کامل اولین سرود از این قرار بود:
شُد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد، هم دنیا به ما
از انقلابِ ایران، دِگر
کاخ ستم، گشته زیر و زِبَر
تصویر آیندۀ ما
نقشِ مرادِ ماست
نیروی پایندۀ ما
ایمان و اتحادِ ماست
یاریگرِ ما دستِ خداست
ما را در این نبرد، او رهنماست
در سایۀ قرآن، جاودان
پاینده بادا ایران
آزادی، چو گلها در خاکِ ما
شکفته شد از خونِ پاکِ ما
ایران، فرستد با این سرود
رزمندگانِ وطن را درود
آیینِ جمهوریِ ما
پشت و پناه ماست
سود سلحشوری ما
آزادی و رفاه ماست
شام سیاهِ سختی گذشت
خورشید بختِ ما تابنده گشت
در سایۀ قرآن، جاودان
پاینده بادا ایران
-
برچسب ها:
- انتخابات