کیوان ساکت معتقد است ما اصلا مدیریت فرهنگی نداریم و یکی از دلایلی که موسیقیهای قدیمی در حال حاضر دست با دست میشوند این است که از دل برآمدهاند.
این روزها در هر کجا که پا میگذاریم، از تاکسی گرفته تا باشگاه و عروسی و اینستاگرام این ترانه را میشنویم(آهای سیاه زنگی دلمو نکن خون، آی تو رفتی کجا منم چو مجنون، جمال جمالک جمال جمال قدو) اما چرا این موسیقی بعد از ۵۰ سال تا این اندازه معروف شد؟ هندیها یک فیلم به نام حیوان(animal) ساختند. این فیلم یه اثر جنایی است که اخیرا به یکی از پرفروشهای سینمای هند هم تبدیل شده است، آهنگساز این ترانه استفاده شده در فیلم هم هارشاواردان است.
به سال ۱۳۵۶ بازگردیم، زمانی که یک گروه کر دبیرستانی این موزیک را خواندند و هارشاواردان هندی مجدد آن را تنظیم و ریمستر کرده است.
حالا خواننده اصلی کیست؟ ابراهیم شهدوستی، که سال ۱۳۴۶ گروه لیدا را تاسیس کرد و در سال ۱۳۵۲ همین آهنگ (جمال جمالک جمالو) را برای یک نمایش سیاهبازی ساخت، آن نمایش اجرا نشد و به جای آن موسیقی را در تلویزیون پخش کردند.
نکته جالبتر ماجرا این است که در سال ۱۳۹۶ این موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم ثبت شد اما به علت نداشتن قانون کپی رایت و مواجهههای مختلف با مسئله تحریم، هندیها توانشتهاند این موسیقی را به نام خودشان ثبت کنند. ابراهیم شهدوستی در حال حاضر ساکن بندر عباس است.
یک آهنگ دیگر هم این روزها در همه جا شنیده میشود(یه روزی تنگ غروب آسمون، میرم از شهر تو ای نامهربون.. ) اصل این موسیقی را ناصر ابراهیمنژاد با نام هنری کیوان که از خوانندگان پاپ ایرانی است. در دهه ۱۳۵۰ فعالیت میکرد، خوانده است و با ویدیو صادق بوقی، لیدر معروف تیم انزلی که در حال خواندن این موسیقی است دوباره در ذهنها نقش بست. حالا نکته اصلی ماجرا این است که این اتفاق فقط برای این دو موسیقی رخ نداده مدتهاست که میبینیم موسیقیهای قدیمی دوباره بازخوانی میشوند و نسل جوان سراغ آن میرود، برای پاسخ به چرایی این ماجرا سراغ کیوان ساکت…. رفتیم و با او به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
موسیقی جمال جمالک جمالو که یک موسیقی ایرانی است در یک فیلم هندی به کار برده شده است، فارغ از این ماجرا ما بارها این تجربه را داشتیم که آهنگ قدیمی یک خواننده مثلا حبیب دوباره در فضای مجازی و بین نسل جوان دست به دست شده است، علت رخ دادن این ماجرا چه چیزی میتواند باشد؟
در واقع از دو دریچه میتوان به این نگاه کرد. در باره آهنگهایی که عنصری هنری انها غالب و بسیار برجسته است چیز دیگریست و ان حقیقتی است که در هنری بودن آن آثار و یا همسو بودن با مردم و جوانهادر بیان ارزوها و غمها و دردهایشان نهفته شده است و یا ساخته هنری است که از دل برآمده و به همین دلیل هم بر دل مینشیند، و با موسیقی های مناسبتی و سفارشی که ساخته شده باشد بسیار متفاوت است. بسیاری از آثاری که امروزه میشنویم صرفا برای اینکه کاری کرده باشند و کسب درامد تولید میشود. و به نوعی میتوانیم به آنها اثر سفارشی بگوییم. این همه سمفونی برای خرمشهر و امام رضا و …ساخته شده است چند نفر آنها را گوش میدهند؟
شرط میبندم خود مدیرانی که سفارش های کلان این کارها را میدهند خود یکبار هم نشنیدهاند.
چرا ما نمیتوانیم آثاری که خودمان ساختهایم را به جهان معرفی کنیم ولی یک فیلم هندی، موسیقیای که ایران ساخته را در فیلمش استفاده میکند و بینهایت هم وایرال میشود. چه نقطه ضعفی در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد؟
ما اصلا مدیریت فرهنگی نداریم. مدیریت فرهنگی امروز به معنای عدم صدور مجوز برای کنسرتها لغو انها و دشوار کردن پروسه اجراست. یعنی کنسل کرده برنامه بخاطر حضور نوازنده زن روی صحنه، نوازندهای که کارش این است و تمام زندگی و انرژیاش را روی این موضوع گذاشته است، بماند که ما در برخی از شهرها اصلا اجازه برگزاری کنسرت نداریم. در حالی که وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و کشورهای تحت سلطه به استقلال رسیدند، یکی از دوستان تعریف میکرد وقتی آذربایجان مستقل شد، دولت هزینه کرد، هنرمندانش را به جای جای دنیا فرستاد تا فرهنگ موسیقی را منتقل کنند. حتی برخی هنرمندان تراز اولیک حقوق ثابت بسیار بالا داشتند، اینجا به آن میگویند تکریم هنرمندان هزینه ای که بسیاربسیار ناچیز است، چنین حمایتی هیچگاه در ایران رخ نداده است و ما همیشه شرایط بد و غیر هنری برای معرفی موسیقیمان داشتیم و هیچگاه حرمت و شان موسیقی ایرانی رعایت نشده است.
حالا یک کشوری میگوید یک اثری هست، بخشی از مردم آن کشور حتی از وجود آن اطلاع هم ندارند، چرا ما از این فرصت استفاده نکنیم؟ زمانی که ما خودمان از فرصتهایمان استفاده نکنیم، طبیعی است چنین اتفاقی رخ دهد.
به همین دلیل هم موسیقی «یه روزی تنگ غروب آسمان» تا این اندازه مورد استقبال قرار گرفته است؟
آثار هنری و موسیقیایی که ساخته هنرمندانی که سالیان قبل تولید شده، مثل همین «یه روزی تنگ غروب آسمان» که کسی به نام کیوان در ۱۳۵۱ در صداوسیما آن را خوانده است. حالا پخش این موسیقیها دوسویه دارد؛ برخی بخاطر ارزش هنری و سبقه هنری و تداعی معانی که دارند و بسیار زیبا و خاطرهانگیز هستند بازپخش میشوند که ارزش موسیقیایی خوبی دارند و در حافظه تاریخی مردم ماندگار شدهاند، مثل ساختههای استاد خرم، استاد خالقی یا آثار استاد تجویدی و…
جنبه دیگر این ماجرا هم یادآور روزگاری است که جامعه به گونه دیگری میاندیشیده و شاید شادیها و روابط اجتماعی به گونهای بوده که امروز اثری از آن روابط و شادی در جامعه نمیبینیم و این چرخش موسقی به نوعی انتقاد یا نقد کردن یک واقعه اجتماعی است؛ به طور مثال موسیقی«یه روزی تنگ غروب آسمان» بیش از اینکه ارزش هنری داشته باشد، بیشتر از منظر نقد اجتماعی باید آن را دید.
در حقیقت امروز، کاربرد این موسیقیها یک نوع اعتراض اجتماعی به ماجرای مسدود کردن صفحه شخصی اینستاگرام پیرمردی که بیدلیل صفحه شخصی اینستاگرامش را مسدود کردند، این در حالی است که افرادی که اختلاسهای بسیار حیرتانگیز انجام میدهند، هیچ مشکلی برایشان پیش نمیآید. این آهنگ که امروز دست به دست میشود بخاطر ارزش موسیقیایی آن نیست، بلکه یک نماد اعتراضی است.
میتوانیم یک منظری از این ماجرا را مربوط به نبود موسیقی با کیفیت در نسل جدید بدانیم، که به نوعی نسل جوان هم یک اعتراضی نسبت به نبود موسیقی خوب انجام میدهد؟
به نوعی بله، چون این پیرمرد هم از واژههایی استفاده میکند که در همه زبانها از آن استفاده شده است و به نظر میرسد این به وایرال شدن این موسیقی بسیار کمک کرده است.
منبع:
خبر آنلاین
منبع : خبرفوری
-
برچسب ها: